در ابتدای دهه هفتاد شمسی در خانوادهای کارگری و مهاجر در تهران به دنیا آمدم. پس از مدتی کوتاه، به کردستان بازگشتیم و بیشتر سالهای کودکی و نوجوانی خود را در آنجا سپری کردم. در این سالها، من هم در تجربه زیسته میلیونها هموطنِ طبقه فرودست ایران شریک بودهام. به این ترتیب، دو دغدغه در من رشد کرد؛ پرسش از چرایی گستردگی فقر و چگونگی بهبود آن. این دغدغهها مشوق ادامه تحصیل در دانشگاه تهران، در رشتهای متعهد به تغییر اجتماعی برای گسترش برابری و رفاه اجتماعی شدند.
با پذیرش در رشته برنامهریزی اجتماعی در دانشگاه تهران، تمرکز فعالیتهای دانشجوییام را بر دو هدف کسب دانش کاربردی در حوزه سیاستگذاری و گسترش شبکه لازم برای ورود به عرصه و میدانهای اثرگذار بر سیاستگذاری قرار دادم. به دنبال هدف اول، در هر دو دورهی کارشناسی و کارشناسی ارشد برنامهریزی اجتماعی در دانشگاه تهران، رتبه برتر در کلاس و عنوان دانشجوی استعداد درخشان را کسب کردهام. در سال ۱۳۹۴، دوره کارورزی غیردرسی خود را در دفتر مطالعات رفاه اجتماعی وزارت کار و رفاه اجتماعی گذراندم. همچنین، تا کنون در چند طرح پژوهشی کاربردی برای سازمانهایی از قبیل سازمان تأمین اجتماعی به عنوان پژوهشگر سیاستگذاری اجتماعی تجربه همکاری داشتهام. به دنبال هدف دوم، از سال دوم کارشناسی وارد فعالیتهای علمی دانشجویی شدم. از سال ۱۳۹۲ تا ابتدای سال ۱۳۹۶ عضو شورای مرکزی و دو دوره نیز دبیر انجمن علمی دانشجویی برنامهریزی اجتماعی دانشگاه تهران بودم. به همین منوال، در انجمن جامعه شناسی ایران از سال ۱۳۹۳به عنوان کارشناس گروه سیاست اجتماعی فعالیت داوطلبانه خود را ادامه دادهام و اکنون، دبیر کمیته مدیریتی برنامهریزی و ارزشیابی این انجمن هستم. همچنین، توفیق دیگرم در سالهای گذشته همکاری با چندین سازمان غیر دولتی از جمله، مؤسسه مطالعاتی حامیان فردا بوده است. این دست فعالیتها، علاوه بر ایجاد شبکه اجتماعی با دانشجویان فعال، اساتید، صاحبنظران و دستاندرکاران اجرایی برای اینجانب، موجب تقویت فضای علمی بدنبال برگزاری دهها همایش، نشست، کارگاه علمی و مواردی از این دست در حوزه مطالعات دانشگاهی سیاستگذاری اجتماعی در ایران نیز بوده است.
با این همه، گمان میکنم حوزه سیاستگذاری اجتماعی در ایران، دارای چالشهای اساسی است. در ایران علیرغم نیاز جدّی به گفتمان منسجم سیاستگذاری اجتماعیِ مبتنی بر شواهد، شکافی گسترده میان دانش سیاستگذاری و اقدامات سیاستگذاران دیده میشود. یکی از ابزارهای تخفیف این شکاف، تقویت پژوهش در سیاستگذاری برای پیوند زدن اهداف و مقاصد سیاستی با شرایط و مقتضیات واقعی ایران است. اهمیت این موضوع زمانی پررنگتر میشود که بدانیم، هرچند از میانه دهه ۱۳۷۰ دورههای دانشگاهی آموزشی و پژوهشی مطالعات رفاهی (برنامهریزی اجتماعی، سیاستگذاری عمومی و … ) در ایران تأسیس شدهاند، همچنان کمبود نیروی انسانی ماهر در حوزه آموزش، پژوهش و مشاوره در این حوزه دیده میشود. اینجاست که سازمانهای میانجی سرمایهگذاری بلند مدّت بر روی توسعه ظرفیت نیروی انسانی، میبایست ابزاری کلیدی برای تقویت گفتمان علمی سیاستگذاری در ایران شناخته شوند. مؤسسه حامی علوم انسانی، از معدود سازمانهای دارای این نگاه بلند مدّتِ به سرمایهگذاری بر روی توسعه ظرفیت نیروی انسانی است، که با گذشت زمان کوتاهی از شروع فعالیت خود موفق به جذب و حمایت از گروهی از شایستهترین دانشجویان حوزه علوم انسانی در ایران شده است.
مانند سایر دانشجویان مورد حمایت مؤسسه حامی علوم انسانی، من هم به نوبه خود در آرزوی بهبود نسبی شرایط اجتماعی در ایران از طریق کسب دانش شریک هستم و امیدوارم با ادامه تحصیل در مدرسه اقتصادی لندن (LSE) در حوزه سیاستگذاری اجتماعی و عمومی بینالمللی، فرصت توسعه توانمندی پژوهش سیاستگذاری را پیدا کنم. به این ترتیب در سالهای آتی و بعد از پایان دورههای تحصیلی بالاتر، بر روی مطالعات انتقادی سیاستگذاری اجتماعی در ایران تمرکز خواهم کرد، روشی که شواهد لازم برای اصلاح اقدامات سیاستگذاری عرضه میکند.
موسسهی حامی به دنبال توسعه علوم انسانی و اجتماعی در کشور به ویژه توسعه دانش مدیریت و حکمرانی (governance) است. بدین منظور ما سعی می کنیم از فعالیتهایی که سبب گسترش دانش عمومی نسبت به این علوم می شود حمایت کنیم.