موسسه حامی

گزارشِ مختصر فرصت مطالعاتی (دانشکدە‌ی فلسفه، دانشگاه میامی)

 

محمود وحیدنیا: دانشگاه میامی (University of Miami) دانشگاهی خصوصی است. دانشجویان، و به خصوص دانشجویان کارشناسی، عمدتاً از خانواده‌های طبقات بالای اقتصادی، و یا (درباره‌ی دانشجویان بین‌المللی ) تحت حمایت قابل توجّه دولت متبوع خود هستند. حفظ و احترام به گوناگونی و تکثّر (diversity) ِ نژادی، دینی، جنسیتی، و ..، از شعارهای دانشگاه است، که انصافاً برای تحقّق آن به اشکال مختلف تلاش شده و در فضای بین‌المللی دانشگاه هویداست. با این وجود، نگارنده دانشگاه را از حیث فعّالیّت‌های سیاسی، اجتماعی (و حتّی هویّتی) کمابیش و بالنّسبه منفعل می‌یافت (برای مثال، شاید در مقایسه با دانشگاه مهمّ دیگر شهر، دانشگاه بین‌المللی فلوریداUniversity) International Florida) که ایالتی است).

طبیعتاً عمده‌ی سر و کار بنده با دانشکده‌ی فلسفه‌ی دانشگاه میامی بود. از حیث اساتید، هرچند با استانداردهای آمریکای شمالی گروه بزرگی به حساب نیاید، به زعم بنده گروهی توانمند، پویا، و صمیمی است. بنابر آخرین رتبه‌بندی عمومیِ Report Gourmet Philosophical (سال 18-2017) که شاید مهم‌ترین رتبه‌بندیِ درون‌صنفیِ دانشکده‌های فلسفه‌ی ایالت متّحده و جهان انگلیسی‌زبان باشد، گروه فلسفه‌ی دانشگاه میامی در ایالت فلوریدا رتبه‌ی نخست، و در مجموع ایالات رتبه‌ی 35 را دارد. درک بنده این است که در حال حاضر، به خصوص (ولی نه منحصراً) در زمینه‌های فلسفه‌ی ذهن، فلسفه‌ی اخلاق، فلسفه‌ی علم، و مابعدالطّبیعه‌ی تحلیلی، این گروه اساتید قابل و فعّالی دارد. با توجّه به قلمروی پایان‌نامه‌ی دکتری بنده، که کمابیش در تقاطع فلسفه‌ی علمِ عام، فلسفه‌ی فیزیک، و مابعدالطّبیعه واقع شده است، بیشترین مراوده‌ی بنده با اساتید حوزه‌ی فلسفه‌ی علم بود، هرچند مراودات جزئی و گفت‌وگوهایی با اساتید دیگر در حوزه‌ی مابعدالطّبیعه‌ی تحلیلی نیز داشتم.

بیشترین تعامل و گفت‌وگو را مشخصاً با پروفسور چاکراوارتی  (Prof. Chakravartty) ، پروفسور بوئِنو (Prof. Bueno) و بعد از آنها پروفسور اِروین (Prof. Erwin ) داشتم. پروفسور چاکراوارتی در واقع استاد میزبان بودند و این سفر با پذیرش و دعوت ایشان تحقّق یافت. ایشان مدرک دکتری خود را از دانشگاه تورنتو دریافت نموده، و تخصّص اصلیِ‌شان فلسفه و مابعدالطّبیعه‌ی علم است. در کنار مقالات بسیار، دو کتاب از ایشان در همین قلمرو و توسّط انتشارات دانشگاه کمبریج و آکسفورد به چاپ رسیده است، و هرچند جوان هستند، بی‌شک از بنام‌ترین فلاسفه‌ی حوزه‌ی مابعدالطّبیعه‌ی علم محسوب می‌شوند. پروفسور بوئنو چند سالی است که ریاست گروه را بر عهده دارند، مدرک دکتری خود را از دانشگاه لیدز دریافت کرده، و در زمینه‌ی فلسفه‌ی علم، فلسفه‌ی ریاضیّات، و فلسفه‌ی هنر پژوهش و تألیف بسیار نموده‌اند. پروفسور اروین نیز از اساتید کهنه‌کار گروه در زمینه‌ی فلسفه‌ی علم هستند، هرچند شاید شهرت ایشان بیشتر از جهت پژوهش گسترده بر روی فروید باشد. کلاس‌هایی که به طور جدّی دنبال کردم، کلاس تحصیلات تکمیلی پروفسور چاکراوارتی دربارۀ انواع طبیعی (Natural Kinds)  و کلاس فلسفه‌ی علم کارشناسی پروفسور اروین بود، هر دو در ترم پاییز (2019). به خاطر علایق مشترک بسیار، ضمناً آشنایی پروفسور چاکراوارتی و پرفسور بوئنو با ادبیّات مرتبط با پایان‌نامه‌ی بنده و نیز مساهمت ایشان در آن، یک حلقه‌ی مطالعاتی با حضور آنها و برخی دیگر از دانشجویان دکتری و پیرامون متون مرتبط با تحقیق بنده تشکیل دادیم که هر دو یا سه هفته یک بار تشکیل جلسه می‌داد. در این میان، هر از چندی با هر یک از این دو استاد، درخواست جلسات دو نفره می‌کردم و در آنها پیرامون قالب و محتوای تحقیق، و مطالعات تازه‌تر، مشاوره می‌نمودم. به خصوص به اصرار پروفسور چاکراوارتی، حدوداً از نیمه‌ی دوره به بعد، بر یک جنبه (یا فصل) از پایان‌نامه متمرکز شدم، تا روی آن در قالب یک مقاله‌ی مجزّا کار کنم. بعد از چند ماه پیش‌نویسی آماده شد، و درباره‌ی آن از هر دو استاد و نیز برخی اساتید و دانشجویان دیگر (احیاناً از راه مکاتبه) بازخورد دریافت کرده و گفت‌وگوهایی انجام دادم. (این روند هنوز ادامه دارد.) کمتر از دو ماه مانده به پایان دوره، در حضور اساتید مرتبط و برخی دانشجویان، درباره‌ی همین پیش‌نویس ارائه‌ای داشتم، که مجموعاً مفید و به گفته‌ی اساتید موفّق بود.

در طی دو سفری که به ایالات دیگر داشتم، توفیق یافتم تا با پنج استاد برجسته‌ی دیگر، که مستقیماً مرتبط با تحقیقم هستند، دیدار و گفت‌وگو کنم. این دیدارها فراتر از انتظارم مفید و سازنده بودند، و گاهی به صورت مکاتبه نیز تداوم یافتند.

پس از تأیید اساتید راهنما در دانشگاه شهید بهشتی، پروفسور چاکراوارتی و پروفسور بوئنو با حضور در پایان‌نامه‌ی بنده به عنوان استاد مشاور موافقت نمودند. اگر مشکل اداری خاصّی پیش نیاید، تلاش خواهم کرد که این امر نهایی شود. مکاتبه با این اساتید و دیگران برای بازنویسی و ارتقای پیش‌نویس یادشده به حدِّ یک مقاله را در ایران ادامه خواهم داد.

مهم‌ترین نقص این سفر، کندی در نگارش پیش‌نویس مقاله و سپس ارتقای آن بود، که عمدتاً به خودم بازمی‌گردد؛ امّا از آنجا که بنیان‌های این امر در طول سفر گذاشته شده‌اند (به شرحی که گذشت)، امیدوارم که با تلاش و تمرکز بیشتر این موضوع را در ایران جبران کنم. از حیث محیط دانشگاه و دانشکده، اخلاق و رفتار و دانش اساتیدی که با آنها تعامل مستقیم داشتم، ایجاد ارتباطات علمی، ملاقات با فلاسفه‌ی برجسته‌ی حوزه‌ی کاری‌ام، بهبود توانایی مراوده‌ی علمی به صورت مکتوب و شفاهی، و حتّی ارتقای درک از فضای اجتماعی-سیاسی کشور میزبان، این سفر برای بنده تجربه‌ی بی‌نظیر و بسیار خوبی بوده است.